وقتی بزرگ میشویم، اغلب نامهای معروف زیادی مانند گوگل، فیسبوک، والمارت، مایکروسافت را میشنویم بدون اینکه واقعاً بدانیم چیست. شرکتهای بزرگ آنقدر در جامعه و ذهن مردم ریشه دواندهاند که ما به یاد میآوریم این شرکتها چه میکنند، اما دیگر به تأثیرات آنها بر جامعه فکر نمیکنیم. از سوی دیگر، استارتآپها، اگرچه توسط مردم به خوبی شناخته میشوند، اما به این راحتیها به یاد نمیآیند و در جوامع ما ادغام نمیشوند.
اما آنچه مهم است درک این نکته ضروری است که هم استارتاپ ها و هم شرکت های بزرگ برای پیشرفت و رشد پیشروی جامعه ضروری هستند و هر یک از آنها نقاط قوت، فرصت ها و اهداف متفاوتی را ارائه می دهند. در این مقاله به بررسی تفاوت استارت آپ و شرکت های بزرگ میپردازیم.
تفاوت استارت آپ و شرکت های بزرگ
ابهام زدایی از تفاوت:
استارتاپ در مقابل شرکت بزرگ
نه همه شرکتهایی که اخیراً ایجاد شدهاند، استارتآپ نیستند و نباید باشند. طبق تعریف، همان طور که استیو بلنک، کارآفرین سریالی و استاد دانشکده های بازرگانی مانند استنفورد، برکلی و کالج امپریال ابداع کرده است، یک استارتاپ «سازمان موقتی است که برای جستجوی یک مدل کسب و کار قابل تکرار و مقیاس پذیر طراحی شده است». در حالی که یک شرکت “سازمان دائمی است که برای اجرای یک مدل کسب و کار قابل تکرار و مقیاس پذیر طراحی شده است.”
بنابراین، تفاوت این است که استارت آپ ها به دنبال یک مدل کسب و کار جذاب هستند، در حالی که شرکت ها قبلاً چنین مدل کسب و کاری را دارند و بر اجرای موفقیت آمیز آن تمرکز کرده اند. این تمایز بر ماهیت و نیازهای هر دو نوع سازمان تأثیر می گذارد.
قیاس تانکر در مقابل قایق تندرو
برای اینکه جالب به نظر برسد و تفاوتها را به راحتی بیان کنیم، اجازه دهید از مقایسه شرکتهای بزرگ با «تانکرهای بزرگ» و استارتآپها با «قایقهای تندرو کوچک» استفاده کنیم. تانکر بزرگ بسیار آهسته حرکت می کند، از جریانات و امواج اقیانوس دست نخورده است و افراد زیادی را در کشتی استخدام می کند. قایق تندرو چابک است، تیم کوچکی دارد و میتواند راه دور برود یا توسط طبیعت بیرحم دریا تنبیه شود. با پرش از این قیاس، بیایید به نقاط قوت و ضعف ارائه شده توسط استارت آپ ها و شرکت های بزرگ بپردازیم.
استارت آپ ها
تیم کوچک:
دلیل اینکه شما در یک استارتاپ احساس تاثیرگذاری می کنید، اغلب این است که بخشی از یک تیم بسیار کوچک هستید. میانگین تیم استارت آپی به خوبی می تواند 10 نفر باشد. بنابراین وقتی عضوی از آن تیم هستید، وظایفی را بر عهده خواهید داشت که برای بقای کل تیم بسیار مهم هستند. تاثیرگذار بودن در یک استارتاپ بسیار خوب است، اما این بدان معناست که می تواند هر دو راه را طی کند. همیشه پرهیاهو: یکی از شایع ترین چیزهایی که در مورد استارتاپ ها شنیده می شود این است که آنها دائما در حال شلوغی هستند.
چنین چرخشی در واقع برای بقا و رشد استارتاپ بسیار مهم است. برای مثال، اینستاگرام که امروزه محبوبترین اپلیکیشن اشتراکگذاری عکس است، زمانی که شروع به کار کرد، یکی نبود. این برنامه به عنوان یک برنامه چک معرفی شد که به افراد اجازه می داد به افراد نشان دهند که کجا هستند. اما، یک سری تغییرات و ویرایش، اینستاگرام را به چیزی که امروز هست تبدیل کرد! به همین دلیل مهم است که بدانیم محصولات نهایی استارتآپها همیشه همان چیزی نیستند که در همان ابتدا میخواهند ایجاد کنند. چالشها و فرصتهای جدیدی وجود خواهند داشت که استارتآپها را متحول میکنند یا نابود میکنند.
ارائه نوآوری:
استارتآپها معمولاً به عنوان نهادی که سعی در حل مشکلات از طریق نوآوری دارد، سفر خود را آغاز میکنند. Coursera و Udemy به افراد اجازه می دهند در هر زمان و هر مکان از طریق پلتفرم های خود یاد بگیرند. Venmo به افراد اجازه می دهد تا به راحتی از طریق تلفن های خود به یکدیگر پرداخت کنند. Discord به افراد این امکان را می دهد که هنگام بازی به عنوان یک تیم با یکدیگر صحبت کنند. نکته این است که استارتآپها همیشه چشمشان به یک مشکل دوخته شده و معتقدند محصولاتشان کلید حل این مشکلات است.
جریان نقدی کم:
یکی دیگر از واقعیت های مهم اما دلسرد کننده در مورد استارت آپ ها جریان نقدینگی کم آنهاست. یکی دیگر از مواردی که بیشتر در مورد استارتاپ ها شنیده می شود این است که آنها همیشه در حال جذب سرمایه هستند. هر چه باند فرودگاه طولانی تر باشد، احتمال موفقیت یک استارت آپ بیشتر است. به همین دلیل است که اغلب می شنوید که استارت آپ ها به طور فعال در حال انجام یک سری از جمع آوری سرمایه هستند. استارتآپها بدون بودجه لازم شروع به کار نخواهند کرد. داشتن رویای حل مشکلات بسیار خوب است، اما واقعیتهای سختی نیز وجود دارد که فرد هنگام انجام این کار باید با آنها روبرو شود.
شرکت های بزرگ
تیم عظیم:
جای تعجب نیست که بدانید شرکت های بزرگ توسط تیم های بزرگ مشخص می شوند. آنها به دلیل بزرگ بودن آنها امنیت شغلی بیشتری را به افراد ارائه می دهند. شرکتهای بزرگ به دلیل پایههای محکم، روابط تثبیتشده با دولت و مردم و هیئتمدیرهای که با هم تصمیم میگیرند، در مقایسه با استارتآپهای کوچک احتمال شکست و ورشکستگی ندارند.
انجام کارهای مشابه:
همانطور که قبلا گفته شد، شرکت های بزرگ تمایل بیشتری به ریسک گریزی دارند. آنها محورهای بزرگی ایجاد نخواهند کرد و بازسازی شرکت در مقیاس بزرگ را مانند آنچه که برخی استارت آپ ها ممکن است انجام دهند، انجام نمی دهند. آنها بر انجام کاری که به بهترین شکل انجام می دهند تمرکز می کنند و به طور قابل ملاحظه ای سود را افزایش می دهند. شرکتهایی مانند والمارت هنوز در حال نوآوری هستند، اما چیزی که آن را زنده نگه میدارد، روند روزمره فروش کالاهای خانگی به مشتریان است.
سرمایه های عظیم:
بزرگترین تفاوت بین استارتاپ ها و شرکت ها احتمالاً میزان سرمایه آنها است. استارتآپها همیشه در جریان نقدینگی ضعیف هستند و همیشه به دنبال بیشتر هستند. شرکت ها همیشه به دنبال سود هستند، اما یک هفته بدون فروش در مقایسه با یک استارت آپ تاثیر زیادی بر رفاه شرکت نخواهد داشت. شرکتها همچنین بودجه بیشتری برای خرج کردن در مواردی مانند تبلیغات، استخدام استعدادها و باز کردن مکانهای اضافی دارند. احتمالاً استارتآپها باید بین استخدام یک مهندس کافی و اجرای تبلیغات آنلاین به مدت ۲ ماه یکی را انتخاب کنند. این تفاوت اصلی است.
استارتآپها باید در هر قدمی که برمیدارند مراقب باشند، در حالی که شرکتهای بزرگ باید به اشتباهات خود بازگردند. با بازگشت به قیاس تانکر در مقابل قایق تندرو، می توانید با شرکت های بزرگ به عنوان نفتکشی رفتار کنید که به آرامی حرکت می کند اما هرگز متوقف نمی شود. از سوی دیگر، استارتآپها قایقهای تندرو خواهند بود که صنایع مختلف، جدیدترین روندها را بررسی میکنند و صنایع را به شدت مختل میکنند.
اوبر صنعت تاکسیرانی را بدون داشتن یک ماشین مختل کرد.
Airbnb =با نداشتن املاک و مستغلات صنعت هتلداری را برای همیشه تغییر داد.
WeWork مفهوم سنتی فضای کاری را از طریق اشتراک فضا تغییر داد. استارتآپها دائماً در حال تغییر مفهوم سنتی چیزها هستند. همچنین این احتمال وجود دارد که این دو بتوانند با هم کار کنند. استارتآپها دائماً توسط شرکتهای بزرگ به دلیل استعدادها و ارزشهای منحصربهفردشان خریداری میشوند. فیس بوک اینستاگرام، واتس اپ و آکیولوس را خریداری کرد زیرا احساس می کرد با کاری که انجام می دهند مرتبط است. شرکتهای بزرگ معمولاً استارتآپها را بهعنوان مراکز تحقیق و توسعه کوچکی در نظر میگیرند که در آن نوآوری توسط شکستهای مداوم و افراد با استعداد ایجاد میشود.
اگرچه استارتآپها و شرکتهای بزرگ چیزهای بسیار متفاوتی ارائه میدهند، اما هم جامعه را در حرکت نگه میدارند و هم از طریق مشارکت دائمی خود در تغییرات انقلابی و جستجوی فرصتها، پیشرفت را تضمین میکنند.
تهیه شده توسط تیم تولید محتوای هلدینگ کاسپین / منبع : https://tigersheet.com
بدون دیدگاه