فهرست مطالب
Toggleتکنیکهای خلاقیت در کارآفرینی
پرسيدن يک سؤال از خود، در هنگام مواجهه با مسائل و موضوعات است. اين سؤال حرکتدهنده در جهت توسعه نگاه انسان، سؤال “ديگه چي؟” است که موتور تفکر خلاق فرد را روشن مي کند و از اين طريق شخص، خود را وادار ميسازد که به دنبال برداشتها و تعابير ديگري از موضوع برود و به يک تعبير، بسنده نکند.
هر چه در مورد يک موضوع، تعداد تکرار اين سؤال، بيشتر باشد دستاورد آن بيشتر خواهد بود. اين دستاورد، دستيابي به ايدههاي هرچه بيشتر است. البته اين امر، اسبابي دارد که از اصليترين آن ها، پرهيز از تعجيل براي به پايان رساندن حل مسئله است.
بايد به خود، زمان کافي جهت دستيابي به راه حلهاي هر چه بيشتر را داد، حوصله داشت و تمام توان خود را دراين راستا به کار گرفت. در ادامه و بر اساس بررسي تکنيک ها و روش هاي مختلفي که متفکران شاخص تفکر خلاق ارائه کرده اند. پيش از طرح تکنيک ها به يک پيش نياز اشاره مي کنيم که لازم است در موضوع تفکر خلاق و روش طوفان ذهني به آن توجه داشته باشيم.
نکته
به تعويق انداختن قضاوت، يک پيش نياز مهم در استفاده از تکنيک هاي ايده يابي است. تا مدت ها عقيده بر آن بود که مرحله ايده يابي حل خلاق مسائل را به شانس واگذار کنند. اکنون روشن شده است که مي توان به طور سنجيده و با برنامه، ايجاد ايده را توسط اصولي افزايش داد.
يکي از اين اصول “به تعويق انداختن قضاوت” است. در طي جلسات يورش فکري و تقريبا در زمان مشابه، با به تعويق انداختن قضاوت، و تا دستيابي به سرنخ هاي کافي براي حل يک موضوع، مي توان تعداد ايده هاي خوب مطرح شده را تا دو برابر افزايش داد. انسان در ايده يابي، بر حسب غريزه، به قضاوت زودرس گرايش دارد، با وجود اين در مواردي ديگر قضاوت را به تعويق مي اندازد.
هنگامي که براي يافتن يک لغت مترادف مناسب در فرهنگ لغات به جستجو مي پردازد، در لغت اول، دوم يا سوم توقف نمي کند. ليکن مجموعه تمام لغات را مشاهده مي کند. سپس، قضاوت و ارزيابي را انجام مي دهد که در اين مورد روش صحيحي است زيرا فرهنگ لغات، فهرست آماده اي در دسترس ماست.
براي برخي از مسائل ديگر نيز صورت آماده اي در دست داريم. هنگامي که به مسئله انتخاب کاغذ ديواري مناسب براي اطاق نشيمن خود بر مي خوريم، به مغازه تزيينات منزل مراجعه مي کنيم. با مرور در کاتالوگ کاغذهاي ديواري، پس از بررسي انواع موجود _ که مرحله تصويري را پشت سر مي گذارد _ قضاوت مي نماييم و تصميم مي گيريم.
بنابراين در تمام مواردي که براي تامين نيازها، صورت و فهرستي وجود دارد به همين ترتيب عمل مي کنيم. ليکن در بيشتر مسائل، صورت و فهرست آماده اي وجود ندارد. لذا بايد خود صورتي از راه هاي مختلف را خلق کنيم.
نمونه
چندين پروژه تحقيقاتي، اهميت اصل تعويق قضاوت را مورد تاييد قرار داده اند. به عنوان مثال دکتر” مدو” و ” دکتر پارنر” (استادان دانشگاه بوفالو و متخصصان امر خلاقيت) در يک مطالعه به همراه جمعي، مسئله اي را يورش فکري نمودند.
در حالي که گروه ديگري از ايده جويان با همان تعداد شرکت کننده به طور انفرادي همان مسئله را به روش معمول _ يعني بدون تعويق قضاوت در هنگام ايده يابي _ مورد بررسي قرار دادند. نتيجه مطالعات نشان داد که در مدت زماني مساوي، گروه اول، 75 درصد بيش از گروه دوم ايده هاي خوب (خلاقیت ) ايجاد کرده است.
همين بررسي ها در مورد ايده جويي به صورت فردي نيز انجام شد، و نشان داد هنگامي که ايده جويان فردي، اصل تعويق قضاوت را رعايت مي نمايند به طور مرتب دو برابر زماني که اجازه مي دهند قضاوت به طور همزمان دخالت کند، ايده هاي خوب ايجاد شده است.
تعويق قضاوت، موضع گيري قدرتمندي است که بر اساس آن، حصول ايده هاي خوب در مدت زمان مساوي (نسبت به همان عمل، بدون تعويق قضاوت) را به طور چشمگيري افزايش مي دهد. اين موضع گيري از شروط اساسيِ جلسات ايده يابي (به ويژه به روش يورش فکري) است. از ديدگاهي ديگر مي توان گفت: روش کاربردي استفاده از تعويق قضاوت در زمان ايده يابي، در جلسات يورش فکري است.
روش ها و تکنیک های خلاقیت و نوآوری
تکنیک های خلاقیت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقیت و افزایش توان حل خلاق مسئله کمک شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل خلاق مسئله می نماید. به عبارت دیگر هر یک از تکنیک های خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت می کنند.
این تکنیک ها فردی و گروهی می باشند که تکنیک های فردی شامل: توهم خلاق و DOIT و تکنیک های گروهی شامل طوفان فکری، دلفی، سینکتیکس و تکنیک های مشترک شامل اسکمپر، در هم شکستن مفروضات، چرا، مورفولوژیک است. محور اصلی تمام این روشها و تکنیکها، شکستن قالبهای ذهنی است.
تکنیک طوفان ذهنی
طوفان ذهنی که یکی از شیوه های برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال 1938 توسط الکس اس اسبورن ابداع شد. این واژه هم اکنون در واژه نامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف می شود:
اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی میکوشند راه حلی برای یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایده هایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود بیابند.
تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی:
طوفان ذهنی فردی با تولید طیف گسترده تری از ایده ها همراه است و کمتر منجر به ایده هایی کارا و عملی می شود. نکته ی جالب توجه این است که فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایده ها آزاد می باشد.
اما مزیت طوفان گروهی این است که مشکلات ایده ی فرد به وسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل می شود و از بین می رود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوب تری از طوفان ذهنی داشته باشیم می توانیم این دو نوع طوفان ذهنی را ترکیب کنیم
تکنیک “چرا؟”
تکنیک “چرا” دقیقا مثل چراهای مکرر کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین می پرسند. اما با این تفاوت که در بزرگسالی باید یاد گرفته هایمان را زیر سوال ببریم.
سادگی این تکنیک باعث شده است، بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند و این تکنیک خلاقیت برای ایده یابی و ایده پردازی به کار می رود. به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله می توان از این تکنیک استفاده کرد.
بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک می کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشن تر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایده های جدیدی دست یابیم.
تکنیک توهم خلّاق
خیلی اوقات آنچه را که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیت ها با پنج حس انسان درک می شوند. چیزهایی که چشم می بیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا می شود.
چشم می بیند، اما وظیفه ی ذهن چیز دیگری است. کار ذهن مرتب کردن، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقه هایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد می کند. بنابراین تصاویری که در ذهن است، کپی مستقیم اشیاء نیست بلکه کدهای خلاصه ای است که از طریق شبکه ی عصبی مغز می رسد.
منظور و هدف این تکنیک خلاقیت این است که شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید.
این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافت های عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.
تکنیک پی. ام .آی (P.M.I/Plus Minus Interesting)
یکی از ارزش های این تکنیک خلاقیت آن است که انسان را مجبور می سازد تا دقایقی بر خلاف قالب های ذهنی اش تفکر کند و به مرور نسبت به قالب های ذهنی خود آگاه تر و مسلط تر شود. لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا می کند.
نام این تکنیک بر گرفته ازحروف اول سه کلمه Plus به معنی افزودنی،Minus به معنی کاستن وInteresting به معنی جالب می باشد. روش کار چنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتاً به نکات جالب و تازه آن که نه مثبت است و نه منفی، معطوف می کند.
در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیت ها و نکات منفی موضوع و لیست نکات جالب و تازه موضوع اقدام می کند. یکی از مهمترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم، نه مواردی که نسبت به آن شک و ابهام داریم.
به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوش بین باشیم استفاده از این تکنیک کارگشاتر و اثر بخش تر خواهد بود. برای یافتن نکات جالب کافی است که جمله ی “چقدر جالب می شود اگر..” را کامل کنیم.
تکنیک DOIT
نام این تکنیک از حروف اول چهار کلمه ی Define به معنی تعریف کردن Open به معنی باز کردن Identify به معنی شناسایی Transform به معنی تبدیل کردن، تشکیل شده است.
منظور از انتخاب این واژگان این است که برای حل مشکل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقیق تعریف و مشخص نمود. سپس ذهن را برای راه حل های مختلف باز نگه داشته تا بهترین راه حل شناسایی و در نهایت آن را به عمل تبدیل کرد.
تکنیک شکوفه ی نیلوفرآبی
این تکنیک خلاقیت توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده بر گرفته از شکوفه نیلوفر آبی میباشد بدین صورت که گلبرگ های شکوفه نیلوفر آبی به دور یک هسته مرکزی خوشه می زنند و از آن نقطه گسترش می یابند.
با ایجاد پنجره هایی مشابه با پنجره های مورد استفاده در برنامه کامپیوتری، بخش هایی از یک تابلوی ایده را می توان به صورتی تقسیم بندی کرد که یک موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجره های جانبی، مورد استفاده قرار گیرد به نوبه خود مراکز مجموعه های جدید پنجره را تشکیل می دهد.
تکنیک چه می شود اگر….؟
به طور کلی برای خلاقیت باید فکر، از قالب های ذهنی، شرایط موجود، پیش فرض ها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف رویت و ایده های جدیدی را تداعی کند. بر همین اساس این تکنیک کمک شایانی به آزاد سازی فکر برای جمع آوری ایده های جدید می کند.
در این روش توصیه می شود برای یافتن ایده های جدید از سوالات “چه می شود اگر…؟” استفاده کنید و آن را به قدری تکرار و تمرین کنید که برایتان یک عادت شود. از این تکنیک می توان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع به خصوصی استفاده کرد،ضمن اینکه به عنوان یک تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه ی اوقات قابل استفاده است.
تکنیک اسکمپر SCAMPER
در طول روز ایده های جدید زیادی در ذهن انسان موج می زند که بعضی از آن ها واقعا با ارزش و بعضی بی ارزشند. اما تا زمانی که آن ها را شکار نکنیم نمی توانیم بگوییم کدام ارزشمند است. چرا که فرآیند خلاقیت و نوآوری از تصور شروع می شود و پس از مهندسی، تصور تبدیل به ایده می گردد.
برای رسیدن به یک ایده لازم است ابتدا اجازه دهیم تصورمان به آسمان صعود کند، سپس آن را به زمین آورده و مهندسی کنیم. یعنی آن را بررسی، ارزیابی، تجزیه، تحلیل، ترکیب، تکمیل و تصحیح نماییم تا به یک تصور مهار شده یعنی «ایده» دست یابیم.
این ایده وقتی ارزش بررسی و تجزیه و تحلیل دارد که خواب را از شما گرفته باشد. اگر ایده ها مدیریت نشوند، این قدرت خلاقه به سرعت می تواند تبدیل به یک ضعف شود و کاری را که باید انجام دهیم ، کنترل و سازماندهی ایده هاست.
نکته
کاربرد اصلی این تکنیک بر پایه ایدهیابی فردی طراحی شده است که می تواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گروه ها نیز مفید باشد. هدف اصلی این تکنیک قدرت تصور است تا آن را در جهات و ابعاد مختلف و ضروری به حرکت درآورد.
این تحریک به وسیله یک سری سوألات تیپ و ایده برانگیز صورت می گیرد که شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش، از خود سوأل می کند. در نهایت با افزایش ایده ها، کیفیت ایده ها تضمین و ارتقاء می یابد. واژهSCAMPER از ابتدای حروف واژه های سوأل برانگیز گرفته شده که در دستیابی ایده های نو بسیار موثر است.
_ حرف S بر گرفته از کلمه Substitutie به معنی جانشین سازی است.
چه مواردی را می توان به جای موارد فعلی به کار برد؟
به جای او چه کسی را میتوان به کار گمارد؟
از چه فرآیند دیگری می توانیم استفاده کنیم؟
_ حرف C بر گرفته از کلمه Combine به معنی ترکیب کردن است.
موقعیت و وضعیت فعلی با چه چیز دیگری می تواند مخلوط شود؟
مثال : اگر در زندگی روزمره به پیرامون خود دقت کنید به ایده برانگیز بودن این سوال پی خواهید برد. کالاهایی چون دستمال کاغذی با رایحه ی دل انگیز، کفش های کودکان که هنگام راه رفتن صدا می دهند، یا چراغی که در پاشنه ی کفش روشن می شود، همه حاصل این سوال است.
_ حرف A بر گرفته از کلمه Adapt به معنی رفاه، سازگاری و تعدیل کردن است.
آن را شبیه چه چیزی می توانیم بسازیم؟
مثال : ایده ی نوشیدن نوشابه با نی ، یک ایده ی خلاق است که خمیده کردن و به صورت L در آوردن نی سبب راحتی و زیبایی بیشتر شده است.
_ حرف M بر گرفته از کلمه Maginfy/Modify به معنی تغییر/بزرگ سازی است.
اگر رنگ، سرعت، شکل و .. را تغییر دهیم چطور می شود؟
آیا باید بزرگ تر، قوی تر و با ارزش تر گردد؟
چرا آن را چند برابر نکنیم؟
برای مثال : چند مداد بزرگ و غول پیکر می تواند طرح بسیار زیبایی به ورودی یک دانشگاه بدهد، یا یک کپسول آنتی بیوتیک را می توان چند هزار برابر کرد و به عنوان تابلو یک داروخانه مورد استفاده قرار داد.
_ حرف P بر گرفته از کلمه Put to other purposes/Uses به معنی استفاده در سایر موارد است.
چه استفاده ای از مواد زاید آن می توان کرد؟
با محصولات مردود شده یا ایده های شکست خورده چه می توان کرد؟
مثال: روزی نوجوانی این سوال را از خود پرسید که «چه استفاده ای می توانم از این ماشین چمن زنی خراب بکنم؟» سپس ماشین چمن زنی را به دوچرخه ی خود وصل کرد و بدین طریق اولین موتور گازی دنیا متولد شد. آن نوجوان “سویی شیرو هوندا” بود که اکنون یکی از بزرگترین خودروسازان جهان است.
_ حرف E بر گرفته از کلمه Eliminate به معنی حذف کردن است.
چگونه می توان آن را متراکم تر و فشرده تر کرد؟
چه می شود اگر کوچک تر شود؟
چه چیزی را می توان حذف کرد؟
آیا می توان این عمل را سریع تر انجام داد؟
مثال : حذف سیستم میکروفن سبب ساخت میکروفن های یقه ای و حذف سیم تلفن موجب ساخت گوشی های تلفن همراه شد.
_ حرف R بر گرفته از کلمه Reverse/Rearrenge به معنی بازآرایی/معکوس سازی است.
مثال : اگر به جای جمله ی “بعد از فروش پس گرفته نمی شود.” در مقابل مشتری ها بنویسیم “بعد از فروش پس گرفته می شود” چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا مشتری با اطمینان بیشتری خرید نخواهد کرد؟ ‘
کشف قانون جاذبه توسط نیوتن نیز حاصل این سوال ساده بود “چرا وقتی سیب از درخت جدا شد، به طرف پایین آمد و بالا نرفت؟ “
در نظر داشته باشیم که در بعضی از کتاب های خلاقیت، حرف ابتدای کلمه ی rearrange برای R آمده است که به معنی چیدمان دوباره و تغییر در ترکیب است و سوالات زیر را می توان برای آن به کار برد:
به چه نحو دیگری می توان در ترتیب قرار گرفتن این ها تغییر ایجاد کرد؟
چه زمان دیگری برای آن کار بهتر است؟
به یاد داشته باشید که اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد، شما باید بدنبال روش سوم برای انجام آن بگردید! این یعنی خلاقیت.
تکنیک در هم شکستن مفروضات
یکی از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که نا خودآگاه اجازه نمی دهد فکر در همه جهات به حرکت در آید بسیاری از مفروضات قبلی ممکن است در اصل همان زمانی که در ذهن ما ایجاد شده اند، غلط باشند. مثل خطر ناک بودن دوچرخه در ذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده است.
بسیاری از آن ها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند یا بسیاری از آن ها به دلیل تغییر شرایط بی اعتبار شده اند. اما مسئله این است که فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه می کند. از آنجائی که مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن می شوند.
به عبارت دیگر چون آن ها امری درونی هستند نمی توانیم آن ها را به تنهایی فسخ یا از فکر خود جدا سازیم. مثل آن چاقو که نمی تواند دسته اش را ببرد. شناسایی مفروضات خود و دیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است.
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک یا ریخت شناسانه که توسط فریتززویکی ابداع شد، فنی است که بر اساس آن پدیده ی مورد نظر از جهت ساختار کلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. به این منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست می کنیم.
برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یک کالا راه های جدید و بدیعی بیابیم ابتدا باید ابعاد مختلف کالا مثل شکل ظاهری، کاربردهای آن، خواص و فواید آن، وضعیت مشتریان و بازار کالا تبیین و تدوین نمائیم. در این مرحله بایستی سعی کرد ابعاد کالا را بیشتر مشخص کرد.
برای اینکه بتوان ابعاد یک موضوع و اجزای متشکله (متغیرهای) آن را با یکدیگر مقایسه و مرتبط نمود، می توان ابعاد اصلی و اجزای آنها را بر روی دایره ای متحد المرکز نوشته و با چرخاندن دایره های مختلف، ابعاد و اجزای آن ها را با هم مقایسه و ارتباط آن ها را حدس زد.
تکنیک دلفی
این تکنیک در سال 1964 توسط نورمن دالکی، اولاف هلمر و نیکولاس رشر معرفی شد. این متد بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است با این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمی شوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمی دهد.
اساس و فلسفه این تکنیک این است که افراد در تکنیک طوفان فکری به علت شرم و خجالت نمی توانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند. لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رو در رو درگیر بحث نمی شوند. بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می کند و سپس هریک از افراد به طور جداگانه ایده هایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد) برای رئیس گروه ارسال می کنند.
سپس رئیس گروه تمام ایده های پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال می کند و از آن ها می خواهد که نسبت به ایده های پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده ی جدیدی به نظرشان می رسد به آن ها اضافه کنند. این عمل چندین بار تکرار می شود تا درنهایت اتفاق آرا به دست آید. فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه ی قضاوت های بی نام چند نوبتی اعضا ی یک تیم در باره تصمیم یا مسئله می شود.
چه موقع از فن دلفی استفاده می شود ؟
1. هنگامی که می خواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود.
2. هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند.
3. زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که می گیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند.
4. هنگامی که حضور چهره های بالادست و فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.
تکنیک استخوان ماهی (Fishbone Diagram/علت و معلول)
یکی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز می گویند توسط پرفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد. هدف اصلی این تکنیک، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است. این تکنیک در درجه اول یک تکنیک گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده میباشد.
تکنیک بازگشت به مشتری
می توانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازاریابی، رابطه بین فعالیت های خود و مشتریان را به لحاظ محصول، قیمت، تبلیغ، توزیع و بازار مورد نظر، بررسی می کنیم.
تکنیک گروه اسمی
فن گروه اسمی جنبه های رأی دادن بدون بحث های محدود ترکیب می کند که توافق به دست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید.
چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده می شود ؟
1. با موضوعی بحث انگیز، حساس، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می کنید عقیده های ضد و نقیض و دهها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد.
2. می خواهید مشارکت مساوی همهی اعضا را تضمین کنید.
3. علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته، ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های بسیار مشکل است.
تکنیک سینکتیکس/Synectics
تکنیک سینکتیکس در سال 1976 توسط گوردون و پرینس معرفی گردید. واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدیگر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است.
این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بیبهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای برانگیختن خلاقیت در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند.
فرآیند به کار گیری این روش عبارت است از
1. شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و شناخت جوهرهی آن
2. ارتباط دادن جوهرهی به دست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
3. کشف راه حل هایی برای موضوع مشابه (راه حل های مشابه)
4. تلاش برای تبدیل راه حل های به دست آمده به راه حل های نهایی برای مشکل اصلی
شکل زیر بیانگر مراحل فوق بصورت شماتیک به منظور استفاده از روش سینکتیکس می باشد.
هدف ما در هلدینگ کاسپین بهینه سازی مقالات با رویکرد ارائه ارزش به خوانندگان میباشد. خواهشمندیم با ارائه نظر
در قسمت دیدگاه در پایان مقاله و بیان موضوعات مورد نظر ما را در راستای رسیدن به این هدف یاری نمایید.
تهیه شده در تیم تولید محتوای هلدینگ کاسپین
بدون دیدگاه